علیرضا بیرانوند دروازه بان مطرح کشورمان که اخیرا تغییر چهره و زیبایی همسرشان بسیار جلب توجه کرد و خبرهای زیادی را به دنبال داشت. بعد از دربی 101 که پرسپولیس موفق شد استقلال را شکست داده و به قهرمانی جام حذفی برسد علیرضا بیرانوند و همسرش اکرم بیرانوند در کنار دو فرزندشان برای این پیروزی جشن گرفته و با لباس ست پرسپولیسی عکس هایی را به اشتراک گذاشته اند.
جشن دربی علیرضا بیرانوند و همسرش
زندگینامه علیرضا بیرانوند
سال 1371 که علیرضا بیرانوند در یک خانواده پر جمعیت به دنیا آمد.
– من در خانواده ای به دنیا آمدم که از نظر مالی خیلی ضعیف بود. من از همان ابتدای کودکی علاقه بسیار زیادی به ورزش به خصوص فوتبال داشتم و همه کار کردم تا به این علاقه و آرزویم برسم. سال اولی که به تهران آمدم حتی پول کرایه ام را نداشتم، چه برسد به اینکه بروم فوتبال بازی کنم! من از اقوام و فامیل پول کرایه ام را قرض کردم تا بتوانم به تهران بیایم. واقعا خانواده من در شرایطی نبودند که بتوانند پول مرا هم بدهند. خلاصه به تهران آمدم و شروع کردم به کار کردن.
یک خاطره از تیم ملی برایمان بگو.
– من پلی استیشن باز حرفه ای هستم. همیشه با وحید بازی می کنیم. یک بار آندو آمد و بازی کردیم و چهارتا گل به من زد. به وحید گفتم یک آهنگ لری برای من بگذارد. وحید که آهنگ را گذاشت چهارتا گل به آندو زدم. آندو می گفت:فقط آهنگ را خاموش کن! می خواستم گل پنجم را بزنم آندو رفت! وحید هم همه جا این خاطراه را تعریف می کند. وحید متاسفانه دیر معرفی و شناخته شد. اگر چشمش نزنیم فوق العاده است. وحید اگر زودتر معرفی می شد حتما در جام جهانی هم موفق تر ظاهر می شد.
تو با بازگو کردن حرف ها و مشکلاتت یک تفکر اشتباه و تعمیم یافته راجع به تمام افراد هم نسل خودت را از بین بردی یا لااقل کم کردی.
– ببینید، این جنبه ای که خود ما باید داشته باشیم، حالا هر کس در صنف و کار خودش. اگر کسی وارد حاشیه نشود یعنی کارش را درست انجام داده است. باور کنید همین سختی ها آدم را بار می آورد. همین سختی ها مرا به هدفم رساند وگرنه الان معلوم نبود کجا بودم و کارم چه بود. یکی دیگر از دلایل موفقیت من این بود که زود ازدواج کردم.
چند ساله بودی؟
– 18 ساله. الان هر کس مرا می بیند می گوید:اگر فکر می کردی به اینجا می رسی هم زود ازدواج می کردی؟ شاید من اگر ازدواج نمی کردم اصلا به اینجا نمی رسیدم. من اگر زود ازدواج کردم به این دلیل بود که شب ها بعد از تمرین برگردم پیش خانواده ام و کنارشان باشم، که دلگرمی داشته باشم. من خیلی از هم سن و سال های خودم را دیدم که خیلی کارهای بزرگی کرده اند. باید به آنها بهداد داده شود. چه هم نسلی ها و هم دهه ای های من و چه نسل بعدتر از ما اگر زحمت بکشند به هر کجا بخواهند می رسند. گاهی باید خیلی حرف ها را نشنیده گرفت.