خانواده ها در روستای مراکش در حالی که برای یک هفته بدون خانه آماده می شوند به دنبال سایه هستند

خانواده ها در روستای مراکش بعد از وقوع زلزله به دنبال سایه و سرپناه هستند

بلخال میمونه در حال نماز خواندن در اتاق خود بود که زلزله ویرانگر مراکش در جمعه شب رخ داد. زمین به شدت تکان می خورد و او به سختی می توانست روی پاهایش بماند.

«زمین در حال حرکت بود. این طرف و آن طرف می لرزید، همه چیز در حال سقوط بود و من به پایم آسیب دیدم. او شب گذشته تقریباً یک روز کامل پس از زلزله تحت درمان قرار گرفت، اما گفت که هنوز درد دارد.

میمونا در هتلی در مولای براهیم، روستایی در منطقه ای روستایی در کوه های اطلس که یک مقصد گردشگری محبوب است، کار می کند. مقامات محلی می گویند ۲۵ نفر در این روستای حدود ۵۰۰۰ نفری کشته شده اند. چندین نفر دیگر هنوز مفقود هستند و گمان می رود در زیر آوار مدفون شده باشند.

جست‌وجوی سرپناه: بیشتر مردم روستا بیرون در فضای باز مانده‌اند و ناامیدانه تلاش می‌کنند مکانی دور از آفتاب شدید بعد از ظهر پیدا کنند.

کل یک خانواده پرجمعیت با تقریباً دوازده فرزند کوچک در یک کمپ موقت در زمین فوتبال روستا اقامت دارند.

آنها از زمان وقوع زلزله در آنجا بوده اند و برای چند روز دیگر آماده اقامت هستند. مقامات به آنها گفتند که احتمالاً یک هفته طول می کشد تا بتوانند به خانه بروند. آنها در حال حاضر آب و غذای کافی دارند، اما سایه کمی برای تسکین گرما وجود دارد. به بچه ها گفته شده که فردا نمی توانند به مدرسه بروند.

خانواده ای در پی وقوع زلزله در زمین فوتبال کمپ می زنند.

خانواده ها در روستای مراکش بعد از وقوع زلزله به دنبال سایه و سرپناه هستند

دولت محلی کمک های بشردوستانه را سازماندهی می کند، غذا و آب را به جوامعی که بیشترین آسیب را دیده اند ارسال می کند. اما کمک های رسمی بسیار اندک است. آتش‌نشانانی که تلاش‌های امدادی را رهبری می‌کنند، بر یافتن بازماندگان تمرکز کرده‌اند و برخی ساختمان‌ها و خیابان‌ها هنوز برای ورود خطرناک‌تر هستند.

مینا باکنزیز در حال حاضر در روستا زندگی می کند، اگرچه او اصالتاً اهل کازابلانکا است. او در آنچه که «تعطیلات تمام وقت» می‌خواند، اینجا می‌ماند. او گفت که هنگام وقوع زمین لرزه در رختخواب خود خوابیده است.

او گفت: “من خیلی خوش شانس بودم.” ساختمانی که او در آن بود تقریباً به طور کامل ویران شد، اما اتاقی که او در آن خوابیده بود تا حد زیادی دست نخورده باقی ماند. «مردم آمدند و مرا بیرون کشیدند. هیچ چیز روی من نیفتاد، من خیلی خوش شانس بودم.”